چهار سوال در مورد عرفه :
سوال اول در مورد عرفه :
تاريخ ايجاد دعاى عرفه چه زمانى بوده همچنين مصدر صدور آن از كيست؟ آيا از امام حسين و همان سالى كه ايشان مى خواست به كربلا بروند يا از پيامبر و انبياء قبل مى باشند؟ چه زمانى؟
جواب:
سوال دوم در مورد عرفه :
جواب:
سوال سوم در مورد عرفه :
جواب:
سوال چهارم در مورد عرفه :
كتابهايى در مورد شرح دعاى عرفه معرفى نماييد.
جواب :
سوال پنجم در مورد عرفه :
قول صائب در مورد سند بخش آخر دعاى عرفه كه از اقبال الاعمال سيد بن طاووس نقل شده چيست؟
جواب:

چهار سوال در
مورد عرفه :
سوال اول در مورد عرفه :
تاريخ ايجاد دعاى عرفه چه زمانى
بوده همچنين مصدر صدور آن از كيست؟ آيا از امام حسين و همان سالى كه ايشان مى
خواست به كربلا بروند يا از پيامبر و انبياء قبل مى باشند؟ چه زمانى؟
جواب:
دعاى عرفه از سالار شهيدان اباعبدالله الحسين (ع) مىباشد.
بشر و بشير فرزندان غالب اسدى مىگويند ما در روز عرفه در عرفات خدمت امام حسين
(ع) بوديم. حضرت از خيمه به همراه اهل بيت، فرزندان و شيعيانشان خارج شدند و
ايستادند در سمت چپ كوه (جبل الرحمه) در زير آسمان و دستهاى خود را با حالت خشوع
مقابل صورت گرفتند و اين دعا را خواندند.
و اما اين كه اين دعا مربوط به همان سالى باشد كه حضرت به
كربلا رفتند به نظر مىرسد اين گونه نباشد. بنا به آن چه در برخى مقتلها و در
روايتى از امام صادق (ع) آمده است امام حسين (ع) در آن سال حجّشان را تبديل به
عمره كردند و در روز هشتم ذىالحجه و طبق نقلى در ششم ذىالحجه به سمت عراق حركت
كردند ((1)).
(1) بحار، ج 45، ص 85- 86
سوال دوم در مورد عرفه :
خداوند منان در جاى جاى قرآن كريم انسانها را به توبه و بازگشت به درگاه ايزد منان توصيه كرده و حتى
طبق فرمايش بزرگان يكى از دسيسههاى شيطان تسويف توبه مىباشد و در روايات ديگر
آمده كه اگر كسى در شب قدر بخشوده نشود تا شب قدر سال آينده بخشوده نمىشود مگر در
روز عرفه در صحراى عرفات حاضر باشد. اين دو مطلب در ظاهر تناقض است. لطفا حقير را راهنمايى فرماييد؟
جواب:
نخست بايد دانست، روايات شب قدر و روز عرفه بيانگر شدت نزول
رحمت و گشوده شدن باب توبه به طور گسترده است. به طورى كه اگر كسى نسبت به گناهانى
كه قبل از شب قدر و يا قبل از روز عرفه انجام داده باشد و در شب قدر و روز عرفه
توبه كند بخشيده مى شود. اما نسبت به گناهانى كه بعد از شب قدر و يا بعد از روز
عرفه انجام گرفته راه توبه براى او باز است و تا شب قدر سال بعد اين فرصت به اوج
خود مى رسد.
اما اگر كسى نسبت به گناهان گذشته اش از فرصت شب قدر كه اوج
نزول رحمت است استفاده نكرده و آمرزيده نشد، معلوم مى شود داراى قساوت و شقاوت است
و قابليت آمرزش به آسانى ندارد مگر اين كه تا سال بعد تلاش كند. البته برخى صاحب
نظران اين گونه روايات را دليل بر سختى توبه دانسته اند نه بى اثر بودن توبه و يا
محال بودن توبه كه براى توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مى كنيم:
ماه مبارك رمضان، ماه مغفرت و نزول رحمت هاى خاص خداوند
است. زمينه هاى اغواء و وسوسه هاى شيطان در ماه مبارك رمضان به كمترين ميزان خود
مى رسد و به همين نكته در خطبه شعبانيه رسول خدا (ص) اشاره شده كه مى فرمايد:
شياطين در اين ماه در غل و زنجير مى باشند. به همين دليل است كه درهاى بهشت در اين
ماه باز و درهاى جهنم بسته است، پس نبايد كارى كرد كه درهاى جهنم باز و درهاى بهشت
به رويمان بسته گردد [ر. ك: مفاتيح الجنان، اعمال ماه مبارك رمضان].
در روايت آمده است: در آخر هر روز از روزهاى ماه رمضان در
وقت افطار، خداوند يك ميليون نفر را از آتش جهنم آزاد مى كند و چون شب جمعه و روز
جمعه فرا رسد در هر ساعتى يك ميليون نفر را از آتش جهنم آزاد مى كند، آن هم كسانى
كه استحقاق عذاب دارند و در شب و روز آخر ماه به عدد آنچه در تمام ماه آزاد كرده
است، آزاد مى كند.
در روايت از حضرت صادق (ع) چنين آمده است: «انه من لم يغفر
له فى شهر رمضان لم يغفرله الى قابل الا ان شهيد عرفه اگر كسى در ماه رمضان
آمرزيده و بخشوده نگردد تا رمضان آينده آمرزيده نمى شود مگر اين كه روز عرفه (نهم
ذى الحجه) را درك كند»(1)
از مجموعه روايات استفاده مى شود كه زمينه و شرايط آمرزش و بخشوده شدن در ماه رمضان از هر زما ن ديگر فراهم
تر و آماده تر است و انسان مؤمن زيرك بايد كارى كند و برنامه اى در پيش گيرد كه از
اين فرصت طلايى حداكثر بهره را ببرد. اگر انسانى به قدرى بى توجه و غافل باشد كه
از اين سفره با بركت رمضان با انواع وا قسام غذاهاى معنوى و روحانى نتواند بهره
مند گردد و باوجود موج زدن درياى رحمت و مغفرت الهى نتواند خود را در اين درياى
رحمت و لطف حق رها سازد و شنا كند، بدون شك آمرزيده شدن و كسب صلاحيت بخشوده شدن
در اوقات و ماه هاى ديگر بسيار دشوار و سخت است. بنابراين معناى اين گونه روايات
اين نيست كه در رحمت حق و آمرزش الهى در ماه هاى ديگر بسته است و توبه و ندامت و
بازگشت به خداوند در اين ماه ها بى اثر است بلكه هدف گوشزد كردن اين نكته است كه
زمينه غفران و آمرزش در ماه رمضان، از هر ماه و فرصت ديگرى فراهم تر است و اگر
قرار باشد كسى مورد رحمت و بخشش حق قرار گيرد بايد در اين ماه اين اتفاق رخ دهد و
به طور طبيعى كسى كه با وجود فراهم بودن اين همه شرايط و زمينه براى آمرزش در ماه
رمضان از اين فيض و عنايت بى بهره بماند، بعيد است كه در غير اين ماه چنين فرصتى
برايش پيش آيد، پس بحث در مشكل بودن و بعيد بودن و دشوار بودن و وجود زمينه هاى
كمتر در غير ماه رمضان براى آمرزش است نه منتفى بودن و امكان نداشتن آن.
(1) (مفاتيح، اعمال ماه رمضان)
سوال سوم در مورد عرفه :
مگر نمى گويند كه امامان پاك ومعصوم بوده اند پس دعاى كميل و دعاى عرفه و ... كه مى گويند از امامان است و
اينكه مى گويند امامان به درگاه خدا اين قدر گريه و استغفار مى كرده اند تا از هوش
مى رفته اند براى چه بوده( اميدوارم توانسته باشم منظور خود را درست گفته باشم).
جواب:
در پاسخ چند نكته قابل توجه است: يكم.
هميشه توبه به معناى بازگشت از گناه نيست بلكه به طور كلى
شامل بازگشت به خداوند مىباشد. از اين رو توبه به خودى خود، يكى از عبادتهاى
بزرگ است. خداوند در قرآن مجيد، مؤمنان راستين را چنين توصيف مىكند:
«الصَّابِرِينَ وَ الصَّادِقِينَ وَ الْقانِتِينَ وَ الْمُنْفِقِينَ وَ
الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ»(1) «آنان شكيبايند و راستگو همواره اطاعت پيشهاند و انفاقگر
و سحرگاهان به استغفار مىپردازند». و در جاى ديگر مىفرمايد: «كانُوا قَلِيلاً
مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»(2) «شبانگاه اندكى
مىآرَمَند و سحرگاهان به استغفار مىپردازند». بنابراين چنان كه مشاهده مىشود،
قرآن مجيد توبه را عمل بهترين مؤمنان و شب زندهداران خوانده است. از ديگر سو همه
مؤمنان را به توبه فراخوانده، مىفرمايد: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً
أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(3) «اى ايمان آورندگان همه با هم به درگاه خدا
توبه كنيد باشد كه رستگار شويد». و در جاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ
التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»(4) «خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست
مىدارد». از آنچه گذشت، روشن مىشود كه در نگاه قرآن اساساً توبه عمل پارسايان و
مؤمنان و عبادتى است كه همه ايمان آورندگان، به آن دعوت شدهاند و انجام دادن آن
گشاينده درهاى رحمت الهى و يكى از بهترين موجبات قرب و وصال معبود است. اگر به
حقيقت توبه نظر كنيم، آن را زيباترين جلوه خضوع و خشوع و اظهار تذلل و زارى و اعتراف
به قصور و تقصير بندهاى بىنهايت كوچك، در برابر آفريدگارى بىنهايت بزرگ
مىيابيم. از اين رو شايسته است كه اولياى الهى، پيش و بيش و بهتر از همه، اين
دعوت الهى را لبيك گويند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا
بدين وسيله، به فيض تقرّب هر چه بيشتر در درگاه الهى نايل آيند. دوم.
«استغفار و توبه»، داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان
آن است. توبه گنهكاران، از گناه و توبه اهل سلوك، از پرداختن به غير خدا و توجه
به غير حق است. سوم.
توبه و استغفار اولياى الهى و معصومان، مرتبهاى بالاتر از
اينها دارد. آنان چون مستغرق در ذات جميل الهىاند و توجّه به مقام ربوبى (كمال
مطلق) دارند وقتى به خود و اعمال خويش مىنگرند، با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال،
آنها را در برابر عظمت بىنهايتِ الهى، بسيار كوچك و مايه سرافكندگى و شرمندگى
مىبينند. در ادبيات منظوم آمده است: شخص فقيرى در كويرى خشك و سوزان زندگى
مىكرد. روزى ترتيبى داده شد كه وى براى عرض حاجت، نزد سلطان برود. او با خود
انديشيد كه چه هديهاى به پيشگاه سلطان ببرد اما هيچ در بساط نداشت.
از قضا در مسير حركت به سوى شهر، اندكى باران باريد و قدرى
آب گل آلود در گودالى جمع شد. او با خوشحالى تمام آبها را- كه مايه حيات بود و
بزرگترين و مطلوبترين هديه به نظر مىآمد- در ظرفى ريخت و با زحمت بسيار با خود
حمل كرد تا نزد سلطان ببرد. اما وقتى به بارگاه شاهى رسيد و آن فرّ و شكوه را ديد
و همه جا را پر از آب زلال و گوارا و نوشيدنىهاى رنگارنگ يافت، از آورده خود خجل
شد و سخت شرمسار و سرافكنده گرديد امام على (عليه السلام) نيز همان عبادتى را كه
افضل از عبادت ثقلين است، در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درويش مىبيند و سر
به زير مىافكند و اين خود، يكى از عالىترين مراتب عبوديت مطلقه و فناى فى اللّه
است.
او مقام معبود را مىنگرد كه در برابرش، همه چيز رنگ
مىبازد و چيزى به حساب نمىآيد. چهارم.
در حديث نبوى آمده است: «انه ليغان على قلبى و انى
أستغفراللّه فى كل يوم مائه مره»(5) «گاهى بر دلم غبار مىنشيند و من هر روز هفتاد بار از خدا
آمرزش مىخواهم». امام خمينى (قدس سره) در شرح اين حديث مىنويسد: «اولياى خدا
همواره انقطاع به سوى خدا دارند ولى به جهت مأموريت الهى خود، گاه به ناچار در
مرآت عالم كثرات، توجه به حضرت حق مىكنند و همين، نزد آنان كدورت محسوب شده و
براى زدودنش استغفار مىكنند.
اين امام سجاد (عليه السلام) است كه مناجاتهايش را شما
مىبينيد و مىبينيد چطور از معاصى مىترسد... مسئله غير از اين مسائلى است كه در
فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد.... از گناه خودشان گريه مىكردند
تا صبح. از پيغمبر گرفته تا امام عصر (عليهم السلام) همه از گناه مىترسيدند. گناه
آنها غير از اين است كه من و شما داريم.
آنكه يك عظمتى را ادراك مىكردند كه توجه به كثرت، نزد آنها
از گناهان كبيره است... آنان در مقابل عظمت خدا، وقتى كه خودشان را حساب مىكنند،
مىبينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند. واقع مطلب همين است جز او كسى نيست و چيزى
نيست... و از اينكه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلك دارند، مردم را دعوت
مىكنند از همين كدورت حاصل مىشده [است]...»(6). پنجم.
استغفار براى اولياى الهى، جنبه دفع و براى ما جنبه رفع
دارد يعنى، ما استغفار مىكنيم تا لغزشهايمان بخشيده شود و آنان استغفار مىكنند
تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نيايد. آن بزرگان با توبه و عبادت و اطاعت، درجات
عصمت خويش را شدّت مىبخشند از اين رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و
پايندگى عصمت آنان دخالت دارد. ششم.
توبه و استغفار و استغاثه دائمى پيامبر (صلى الله عليه
وآله) و امامان (عليهم السلام) در پيشگاه خدا، بالاترين نقش عملى را در تربيت امت
دارد و به ديگران مىآموزد كه چگونه در پيشگاه خدا به توبه، تضرّع و انابه
بپردازند و به جهت پارهاى از اعمال نيك، مغرور نگردند. آيا كسى كه نالهها و
گريههاى اطاعت و بندگى (اميرمؤمنان (عليه السلام)) را ببيند و بشنود، با خود
نمىگويد: او كه يك لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلين است، اين چنين توبه مىكند پس
من حقير چگونه به خود ببالم و از خدا عذرخواهى نكنم؟
استغفار و توبه داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن
است. توبه گنهكاران از گناه است و توبه اهل سلوك از پرداختن به غير خدا و توجه به
غير حق. توبه و استغفار واصلان و اولياى كمل الهى نيز مرتبهاى دارد فوق همه
اينها.
آنان چون مستغرق در ذات جميل الهى اند و توجه به مقام
ربوبى- كه كمال مطلق است- دارند، وقتى به خود واعمال خويش مىنگرند با تمام عظمت و
بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهايت الهى بسيار كوچك و مايه سرافكندگى
و شرمندگى مىبينند. مانند آنكه مهمترين دارايىاش مقدارى آب گلآلود بود و آن را
براى سلطان هديه برد و چون فر و شكوه شاهى را بديد از آنچه آورده بود سخت شرمسار و
سرافكنده گرديد. آرى امام على (ع) همان عبادتى را كه افضل از عبادت ثقلين است در
برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درويش مىبيند و سر به زير مىافكند و اين خود
يكى از عالىترين مراتب عبوديت مطلقه و فناى فى الله است. از طرف ديگر امام راحل
در كتاب «آداب الصلاه» در شرح حديث نبوى «ليغان على قلبى وانى لاستغفرالله كل يوم
سبعين مره» فرمودهاند: براساس توحيد ناب تمام هستى آينه و مرآت تجلى پروردگار است
و ائمه هدى (ع) در همه هستى- از جمله انسانها- خدا را مىديدهاند، ولى برخى از
آنها (مانند ابوجهلها و ابوسفيانها) مرائى كدرند و بر قلب پيامبر (ص) زنگار
مىزدند. از اين رو حضرتش برايزدودن اين زنگار استغفار مىفرستد. مسأله محجوبيت
نفس نيز در مورد آنان در همين راستا قابل تفسير است، گرچه نسبت به ديگران اشكال
ديگرى دارد.
به عبارت ديگر حجاب، عيب نفس و... نسبت به مراتب كمالى
افراد متفاوت است. معناى ديگر حجاب نفس نيز قصور ذاتى براى نيل به مرتبه غيب
الغيوب است چنان كه پيامبر (ص) فرمودند: «ما عرفناك حق معرفتك».
(1) آل عمران (3)، آيه. 17
000 (2) ذاريات (51)، آيه 17 و. 18
000 (3) نور (24)، آيه. 31
000 (4) بقره (2)، آيه. 222
000 (5) محدث نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، باب استحباب الاستغفار فى كل
يوم، (قم: آلالبيت، 1408 ه. ق)، ج 5، ص. 330
000 (6) سخنرانى مورخه 1366/ 3/ 8، صحيفه امام، ج 20، ص 268- 269 نيز همان، ج 19،
ص. 120
سوال چهارم در مورد عرفه :
كتابهايى در مورد شرح دعاى عرفه معرفى نماييد.
جواب :
در اين باره از منابع زير استفاده نماييد:
1- نيايش حسين (ع)، علامه محمدتقى جعفرى
2- ترجمه منتخب كامل الزيارات، ابن قولويه، علامه عبدالحسين
امينى
2- علوم حديث (فصلنامه علمى تخصصى)، س 1، ش 1، دانشكده علوم
حديث
سوال پنجم در مورد عرفه :
قول صائب در مورد سند بخش آخر دعاى عرفه كه از اقبال
الاعمال سيد بن طاووس نقل شده چيست؟
جواب:
در پاسخ به مطالب ذيل توجه كنيد:
1- مرحوم كفعمى در حاشيه كتاب دعاى «البلدُ الامين»، سيّد حسيب
نسيب رضىّ الدّين علىّ بن طاووس قدَّساللهُ روحَه در كتاب «مصباح الزّآئر» آورده
است كه:
بِشر و بشير دو پسر غالِب أسدىّ روايت نمودهاند كه امام
حسين بن علىّ بن أبىطالب عليهم السّلام در عصر روز عرفه از چادر خود در سرزمين
عرفات بيرون آمد با حالت تذلّل و تخشّع، و آرام آرام آمد تا اينكه وى و جماعتى از
اهل بيت وى و پسرانش و غلامانش در حاشيه چپ كوه عرفات جبلُ الرّحمه رو به بيت الله
الحرام وقوف نمودند. سپس دو دست خود را مانند مسكينى كه طعام طلبد در برابر صورتش
بلند كرد و خواند اين دعا را: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَيْسَ لِقَضَآئِهِ
دَافِعٌ تا آخر دعاء كه به يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ مختوم مىشود، و فقرات
إلَهى أنَا الْفَقيرُ فى غِناىَ تا آخرش در آن موجود نمىباشد.
سيّد ابن طاووس در كتاب «مصباحُ الزّآئر» در بحث زيارت روز
عرفه، روايت بشر و بشير را كه از قبيله بنىأسد بودهاند به همان طريقى كه ما از
حاشيه «البلد الامين» نقل كرديم روايت مىكند، سپس اين دعا را طبق مضمون
«البلدالامين» روايت كرده است. «بحار الانوار» طبع كمپانى، ج 20، بابُ أعمال خصوصِ
يومِ عرفه و ليلتِها. اين گفتار مجلسى (ره) بود در «بحار الانوار».
سپس پس از بيان چند دعاى ديگر از سيّد ابن طاووس در روز
عرفه، سيّد مىگويد: از دعاهائى كه در روز عرفه شرف صدور يافته است، دعاى مولانا
الحسين بن علىّ صلوات الله عليه مىباشد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَيْسَ
لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَآئِهِ مَانِعٌ.
در اينجا ابن طاووس اين دعاى مفصّل حضرت را نقل مىكند با
دنباله آن: إلَهى أنَا الْفَقيرُ فى غِناىَ فَكَيْفَ لَا أكونُ فَقيرًا فى فَقْرى
تا آخر آن كه به: أمْ كَيْفَ تَغيبُ وَ أنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ، إنَّكَ عَلَى
كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ پايان مىيابد.
سپس مجلسىّ (ره) گويد:» اين دعا را كفعمى ايضاً در «البلد
الامين» و ابن طاووس در «مصباح الزّآئر» اورده است، وليكن در آخر اين دعا در آن دو
كتاب به اندازه تقريبىِ يك ورق موجود نمىباشد و آن از عبارت: إلَهى أنَا
الْفَقيرُ فى غِناىَ تا آخر دعا مىباشد.
2- مرحوم محدّث قمّى پس از نقل اين دعا تا يَا رَبِّ يَا
رَبِّ آورده است كه: آن حضرت مكرّر مىگفت: يَا رَبِّ، و كسانى كه دور آن حضرت
بودند تمام گوش داده بودند به دعاى آن حضرت و اكتفا كرده بودند به آمين گفتن. پس
صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت، تا آفتاب غروب كرد، و بار كردند و روانه
مشعر الحرام شدند.
محدّث قمّى مى گويد كه: كفعمى دعاى عرفه امام حسين عليه
السّلام را در «بلد الامين» تا اينجا نقل فرموده «البلد الامين» شيخ إبراهيم
كفعمى، ناشر مكتبه صدوق طهران، ص 251 تا ص
285 و علاّمه مجلسى در «زادالمعاد «زاد المعاد» علاّمه ملاّ
محمّد باقر مجلسى از طبع قديم با خطّ أحمد تبريزى، ص 91 تا ص 96 اين دعاى شريف را
موافق روايت كفعمى ايراد نموده است.
3- درباره پسران غالب اسد، كه در صدر راويان اين دعا امده
اند بايد گفت: آن چه در كتابهاى رجالى آمده است، پسران غالب بن بشر اسدى كه ابن
اثير غالبرا از صحابه دانستهاست (
1 برخى بزرگان درمورد بشر بن غالب الاسدى الكوفى چيزى
نگفتهاند و عدّهاى او را مجهول دانستهاند. در تنقيحالمقال آمدهاست كه: شيخ
(ره) او را از اصحاب امام حسين عليه السلام و امام سجاد عليهالسلام دانسته و به
دنبال آن آورده: ظاهر اين است كه بشر بن غالب الاسدى الكوفى امامى است اما حال او
مجهول است 2) در اصول كافى هم از او روايت نقل شده است. برخى او را از اصحاب
اميرالمؤمنين عليهالسلام و اصحاب امام حسين (ع) و امام سجاد (ع) دانسته است 3 و در
مورد وثاقت يا عدم وثاقت او ساكت مانده است.
در مورد شخصيت بشير ابن غالب الاسدى الكوفى هم كتابهاى
رجالى به طور صريح و محكم سخن نگفتهاند. در موسوعه رجاليه آمده است: بشير مشترك
است بين رجال حديث ولى هيچ كدام توثيق نشدهاند. همچنين آمده است: از او از امام
حسين عليه السلام در كافى روايت نقل شده است. او كسى است كه دعاى عرفه را از
امامحسين عليه السلام روايت كرده است 4 در جاى ديگر آمده: بشير بن غالب الاسدى
الكوفى مجهولٌ 5.
عدهاى از رجاليون در مورد وثاقت ياعدم وثاقت او سكوت
كردهاند و يا نام او را ذكر نكردهاند.
البته برخى از محدثين بزرگوار، يقين به سنداين نيايش
ندارند، ولى طبق اصل معروف: «دلالته تغنى عن السند» در اين جا جارى است.
يعنى گاهى مفهوم و دلالت و محتواى حديث به قدرى با عظمت و
مطابقاصول است كه از سند بىنياز و احتياجى به آن وجود ندارد. بديهى است كه نظير
مضامين اين نيايش در عالىترين درجهى حكمت و عرفان اسلامى را جز انبياى عظام و
ائمه معصومين (ع) نمىتوانند بيان نمايند 6.
بيشتر دعاهاى موجود، از باب بىنظير بودن در مضامين و
معنامورد وثوق قرار مىگيرند.
4- ايه الله جوادى آملى 7 مى فرمايند: اشكالى ندارد كه از
مضامين و معناى بلند آن درعرصههاى اجتماعى و اخلاقى استفاده ببريم 8 و طبق اصل
«دلالته تغنى عن السند» از آن بهره ببريم. احاديث شريف نبوى (ص)، نهج البلاغه
شريف، صحيفه سجاديه و بسيارى از دعاها چنين سرنوشتى دارند و طبق اين اصل دلالت
مورد پذيرش قرار مىگيرند. بلى در مسايل فقهى و بيان حكم شرعى اثبات سند و
سندشناسى بسيار مهم است. تازه در مسايل فقهى هم گاهى روايات مرسله و غير معتبر
مؤيد روايات ديگر قرار مىگيرند و از اين حيث مورد استناد و استفاده قرار مىگيرد.
مبناها هم در اين راستا مؤثر مىباشد و نسبت به هم فرق مىكنند. آن چه در پايان
قابل بيان است اين است كه درست است كه برخى از محدثين بزرگوار و رجاليون يقين
برسند اين نيايش ندارند و بر راوى آن اشكال مىكنند و لى دلالت آنطورى است كه بوى
عصمت مىدهد و يك مضمون و دلالت بىنظير اين گونه، آن هم در قالب نيايش جز درتوان
معصوم (ع) و انبياى عظام نمى باشد. و وقتى دلالت يك متنى اينقدر محكم و قوى وبلند
باشد هم مورد تأييد ساير معصومين (ع) قرار مىگيرد و هم عقل برهانى آن را به معصوم
عليه السلام مستند مىكند و به معصوم (ع) نسبت مىدهد. ازشيخ محمّد حسين كاشف
الغطاءرحمه اللّه در مورد يكى از دعاها مى پرسند، با صراحت پاسخ مى دهد: قوّت متن
كاشف از قطعيّت صدور آن از معصوم است، گرچه سندى نداشته باشيم
الفردوس الأعلى: ص
76 اگر طبق اخبارعرض 9 متن دعاى عرفه بر قرآن شريف هم عرضه
شود، يقيناً با روح قرآن همخوانى دارد و هماهنگ است و مورد تأييد قرآن شريف
مىباشد. انتساب اين دعا به امام حسين عليه السلام داراى شهرت هم هست. ممكن هم است
سند يك حديث يا متن در دست باشد ولى متن آن اضطراب داشته و با روح قرآن
سازگارنباشد و مردود شمرده شود. ليكن مضامين دعاى عرفه با روح قرآن و روايات
ناسازگار به نظر نمى رسد.
5- در مجموع مى توان گفت عنايت بزرگان اهل كمال و مانوس با
دعا و آشنا با گفتار معصومين جع- مانند سيد بن طاووس كه خود متخصص و مرد اين
ميدان است و نيز بزرگانى مانند علامه طباطبايى و تاكيد آنها بر همه بخش هاى دعاى
عرفه و به خصوص بخش دوم آن و قوت مضمون و متن و هماهنگى كامل آن با قرآن و لسان
عصمت به گونه اى است كه اسناد آن را به معصوم قطعى مى سازد به گونه اى كه حتى
نيازى به بررسى سندى آن ندارد.
1- مامقانى، تنقيح المقال فى علمالرجال، بىجا، بىتا، ج
2، ص. 365
2- همان، ج 1، ص. 174
3- خويى، سيّد ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، بيروت،
الطبعهالثالثه، 1403 ق، ج 3، ص. 320
4- ترابى، علىاكبر، الموسوعه الرجاليه الميسره، قم، مؤسسه
الامام الصادق (ع)، الطبعهالثالثه، 1424 ق، ص. 62
5- جواهرى، محمد، المفيد من معجم الرجال الحديث، قم،
محلاتى، الطبعه الاولى، 1417 ق، ص 86. 88
6- جعفرى، محمد تقى، نيايش امام حسين (ع) صحراى عرفات،
تهران، مؤسسه نشر آثار علّامه، چاپ چهارم، 1382 ش، ص. 29
7- حر عاملى، وسايل الشيعه، ج 12، باب 49 و ج 1، ص 8150
155- جوادى آملى، عبدالله، خارج فقه مكاسب محرمه، تاريخ
9- وسائل الشيعه، جوان 18، باب 9، از ابواب صفات قاضى، ص.
89
کلید واژه ها :
چهار ,سوال ,عرفه ,تاريخ ,صدور ,پيامبر ,انبياء ,قرآن ,توبه ,عرفات ,تناقض ,شرايط ,آمرزش ,رمضان ,امامان , معصوم ,كميل ,كتاب,شرح